یکی از مهمترین مفاهیم مطرح شده در حوزهی کارآفرینی، حداقل محصول پذیرفتنی MVP یا Minimum Viable Product است. این اصطلاح که معادل فارسی آن «حداقل محصول پذیرفتنی» است، به محصولی گفته میشود که دارای حداقل ویژگیهای لازم و کافی برای عرضه به مشتریها باشد و هدف از ارائهی آن، مشاهدهی بازخورد مشتریها نسبت به محصول است. این محصول یک نمونهی ناقص از محصول نهایی نیست؛ بلکه یک محصول قابل فروش است که میتواند در آینده ویژگیهای جدیدی به آن اضافه شود. این لغت در سال ۲۰۰۱ برای اولین بار توسط فرنک رابینسون ارائه شد و توسط استیو بلنک و اریک ریس همگانی شد
زمان تقریبی مطالعه: ۴۹ minutes
قاعدتا اگر به کارآفرینی و ایجاد کسب و کار علاقهمند باشید ممکن است ایدههای مختلفی در ذهن شما به وجود بیاید. حتی اگر کمی رویاپرداز باشید ممکن است به فکر ایجاد یک کسب و کار از طریق ایده مورد نظرتان بیفتید، افراد بسیار زیادی با ساخت یک محصول و یا یک خدمت جدید پا در عرصه و دنیای بزرگ بیزینس گذاشته و در آن ناکام ماندهاند. اما دقیقا مشکل کار کجاست؟ چرا برخی افراد نتوانستند با وجود ساخت محصول جدید خود موفق باشند؟ اگر میخواهید پاسخ این سوالات را بگیرید، تا انتهای این آموزش با همیار آیتی همراه باشید.
فهرست این مقاله آموزشی
- ۱ MVP چیست؟
- ۲ تاریخچه MVP
- ۳ تفاوت mvp با نسحه اولیه
- ۴ تفاوت MVP با Prototype چیست؟
- ۵ چرا باید با MVP شروع کرد؟
- ۶ مراحل ساختMVP چیست و چگونه اجرا میشود؟
- ۷ هدف از توسعه MVP چیست؟
- ۸ دایره راهاندازی ناب (Lean Startup Circle)
- ۹ مزایای داشتن یک MVP چیست؟
- ۱۰ هدف از ساخت MVP چیست؟
- ۱۱ روند به کارگیری MVP
- ۱۲ usp
- ۱۳ مخاطب مناسب را پیدا کنید
- ۱۴ انواع ام وی پی و کاربردهایشان
- ۱۵ انواع MVP و مدلهای آن
- ۱۶ نمونههایی از استارتاپ های موفقی که با MVP آغاز شدند
- ۱۷ مراحل ساخت یک MVP
- ۱۸ چگونه یک MVP بسازیم؟
- ۱۹ مزایای ایجاد MVP چیست؟
- ۲۰ اشتباهات مصطلح درباره MVP:
- ۲۱ یک MVP درست، چگونه است؟
MVP چیست؟
بحث Minimum Viable Product که با مخفف MVP شناخته میشود، نامی آشنا در زمینه تحلیل کسب و کار و ارتباط با مشتری است. این اصل را به جهت ارائه محصول به مشتری با حداقل امکانات لازم در نظر میگیرند.
به طور مثال
ممکن است شما ایده خوبی برای یک محصول، پلتفرم، برنامه تلفن همراه یا تجارت الکترونیکی داشته باشید. این ایده باعث رشد شرکت شما میشود و علاوه بر این به روسای شما نشان میدهد که چه کارمندی با انگیزهای هستید. شما میخواهید این ایده را سریع به واقعیت تبدیل کنید.
قاعدتا ممکن است ایده ساخت محصول یا ارائه خدمت توسط آنها از شناسایی نیازهای خود و اطرافیان نشأت گرفته باشد. حتی افرادی وجود دارند که سریعا بدون بررسی نیازهای مشتریان و شناخت بازار و… به ساخت محصول نهایی خود پرداخته و آن را در بازار عرضه کردهاند و در نهایت با صرف هزینههای گزاف و وقت زیاد، نتیجهای جز بدهکاری و از دست دادن سرمایه خود ندیدهاند… همین موضوع باعث ناامیدی آنها شده و از دنیای کسبوکار خداحافظی کردهاند.
در کسب و کارهای نوپا دانستن مفهوم MVP میتواند تا حد بسیاری دیدگاه شما نسبت به ساخت یک محصول را تغییر دهد، MVP مخفف Minimum Viable Product بوده که در زبان فارسی میتوانیم آن را حداقل محصول پذیرفتنی بنامیم. به زبان ساده ام وی پی به معنای تولید محصول یا خدمتی است که حداقل ویژگیها و خصوصیات لازم برای ارائه به مشتری و سرمایهگذار را دارد. در تولید آن خبری از صرف وقت و هزینه بسیار زیاد نیست و محصول صرفا جهت بازخورد از مشتری و تحلیل رفتارهای او ساخته میشود.
حال که با مفهوم MVP آشنا شدید و روشهای ساخت آن را فراگرفتهاید مطمئنا به این نتیجه که MVP میتواند نمونهی کوچکی از محصول شما به صورت مستقل و دارای ارزش پیشنهادی به مشتری باشد، رسیدهاید. ساخت MVP به شما کمک میکند تا قبل از آن که هزینههای گزاف و زمان بسیاری صرف محصولی کنید که از موفق بودن و پذیرفتن آن توسط بازار مطمئن نیستید، اقدام به تولید محصولی کنید که میتواند به سوالات شما را در مورد موفقیت محصول پاسخ دهد.
تاریخچه MVP
عبارت ام وی پی یا Minimum Viable Product (حداقل محصول قابل عرضه یا کمینه محصول پذیرفتنی) در سال ۲۰۱۰ با انتشار کتاب Running Lean نوشته ی مائوریا به محبوبیت رسید و در سال ۲۰۱۱ هم در کتاب اریک رایس تحت عنوان The Lean Startup مطرح شد. به اعتقاد این نویسندگان، هنگامی که شرکتها بعد از صرف زمان و هزینه زیادی به محصول نامناسب میرسند، شکست میخورند. در عوض، آنها پیشنهاد کردند که با فرایند MVP و بررسی مجدد ایدهها میتوان با کمترین هزینه به کسب بازخورد سریعتر برای اصلاح محصول رسید.
امروزه مفهوم MVP یا حداقل محصول قابل عرضه به طور گستردهای در دنیای فناوری و طراحی محصول به کار میرود. در اینجا شما را با این مفهوم آشنا کرده و دلیل نیازمندی به آن را ذکر خواهیم کرد.
در اصل MVP نسخه ابتدایی از محصول است که حداقل تلاش و زمان ممکن برای تولیدش صرف شده است. با این که ام وی پی فاقد ویژگیهای زیادی است، ولی حس محصولی کاربردی را به کاربران اولیه منتقل میکند. پس میتوانید آن را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهید. البته توجه کنید که MVP، اولین نسخه از محصول نیست. ولی نسخهای بسیار اصولی و پایهای محسوب میشود.
تفاوت mvp با نسحه اولیه
قبل از طراحی MVP باید نسخه اولیه یا Prototype را بسازید. این نسخه فاقد هرگونه ویژگی است و تنها به عنوان مدل برای نمایش ایده طراحی، عمل میکند. با کمک پروتوتایپ مفهوم مدنظرتان را تست کرده و پایهای برای ام وی پی میسازید. مفاهیم دیگری مثل MMP، MLP و MAP هم در مسیر رسیدن به نسخه نهایی محصول قرار دارند.
اهمیت ساخت MVP
مزیت ساخت MVP در هزینه اندک و تولید سریع آن نهفته است. با ام وی پی مخاطبان هدف مناسب را انتخاب کرده، ویژگیهای محبوب محصول و مشکلات احتمالی را میشناسید و پایگاه کاربری اولیه را برای محصولتان تشکیل میدهید.
MVP1
در واقع با این روش، زمان مورد نیاز برای طراحی مجدد محصول و ویژگی هایش را کاهش میدهید. بعلاوه امکان اصلاح نواقص در مراحل اولیه تولید فراهم میشود. پس با MVP به دید کلی از ارتقای محصول، مشکلات و نقاط درد کاربران احتمالی میرسید. در ادامه به اهمیت ساخت MVP اشاره خواهیم کرد.
اعتبارسنجی ساده و ارزان ایده
به جای تولید محصولی پرچم دار با ویژگیهای کامل، میتوانید کارتان را با ام وی پی آغاز کنید. در واقع ارزانترین شکل از محصول را با حداقل ویژگیهای ممکن برای تست کردن ایده خودتان میسازید. به عبارت دیگر هدف از MVP تست و ارزیابی ایده و نحوه واکنش کاربران واقعی به آن است.
امکان تغییر و تکامل محصول
با ساخت MVP امکان تکامل محصول برقرار است. شاید در حین ساخت محصول، فناوریهای جدیدی ظاهر شوند، پس میتوانید با حفظ ایده اصلی، ویژگیهای دیگری را به محصولتان اضافه کنید. در اصل در هر مرحله از توسعه محصول، ارزش افزودهای را به آن اضافه کرده و از پروتوتایپ محصول در برابر تغییرات جدید حمایت میکنید.
تست و آزمایش با کمترین ریسک و هزینه
هدف از تولید ام وی پی، رسیدن به سود نیست بلکه میخواهید عوامل موفقیت محصول را شناسایی کنید. پس MVP به تمامی ویژگیهای محصول عالی، نیازی ندارد، فقط باید ویژگیهایی را اضافه کنید که قصد تست کردنشان را دارید. به راحتی میتوانید عملکرد این ویژگیها را طبق بازخوردهای کاربران، آزمایش کنید.
اثبات ایده خودتان در برابر سرمایه گذاران
MVP نمادی از محصولی با توان بزرگتر شدن و پیچیدهتر شدن است. با آن، اعتبار بازاری ایده را به سرمایه گذاران و ذینفعان نشان میدهید و اعتمادشان بابت سرمایه گذاری روی محصول نهایی را جلب میکنید.
آیا مفهوم MVP به معنای ساخت محصولی ناقص است؟
خیر! مفهوم MVP به معنای ساخت یک محصول نصفه و نیمه نیست، بلکه شما محصول خود را با در نظر گرفتن نیازهای مشتری و همچنین تحلیل بازار و رقبا ساخته و تنها امکانات و قابلیتهای بیشتری به محصول خود اضافه نکردهاید. افزودن امکانات بیشتر باید کاملا بر اساس نیاز مشتری صورت بگیرد تا هزینه و زمان زیادی را صرف ایجاد قابلیتها و امکاناتی نکنید که مشتری به آن نیازی ندارد!
مفهوم MVP در سال ۲۰۰۱ توسط فردی به نام اریک رابینسون به وجود آمد و او ام وی پی را اینگونه بیان کرد که محصولی تولید شود که دارای حداقل خصوصیات لازم برای ارائه به مشتری باشد و ویژگیهای اولیه برای رشد و توسعه را نیز داشته باشد.
تفاوت MVP با Prototype چیست؟
آگاه نبودن از تفاوت این دو مفهوم، سوتفاهمی است که بسیاری از تازهواردان به زمینه کسبوکار را با سردرگمی مواجه میکند. پروتوتایپ (نمونه اولیه) چیزی شبیه به یک ماکت از محصول نهایی است. ماکتها معمولا کارایی نداشته و صرفا ویژگیهای ظاهری محصول را به نمایش درمیآورند. برای یک وبسایت، پروتوتایپ معادل یک طراحی گرافیکی از صفحات آن است. در این طراحی، دکمهها و لینکها ملزم به کار کردن نیستند و برای نقشه سایت زمانی گذاشته نمیشود. پروتوتایپ صرفا برای دیدن جذابیتهای بصری ایده کاربرد دارد و اطلاعات دقیقی از اجرایی بودن یا اقتصادی بودن ایده به دست نمیدهد.
در طرف مقابل، MVP نسخهای اولیه از محصول نهایی است که امکان عرضه به بازار را دارد. این نسخه اگرچه آماده عرضه نیست، اما میتواند به مخاطب آزمایشی عرضه شده و فیدبکهای لازم را دریافت کند. به مثال سایت برمیگردیم؛ MVP سایت نقد فیلم ما امکانات لازم را به کاربران جهت ثبت نام و نظر دادن در مورد فیلمها میدهد. این MVP را میتوان با کاربران آزمایشی تست کرده و مشکلات احتمالی آنها با نقشه و کاربری سایت را پیدا کرد. تنها تفاوت MVP با نسخه نهایی، در امکانات اضافه است. مثلا سایت نقد فیلم میتواند به کاربر فیلم پیشنهاد دهد، امکان پیشنهاد فیلم کاربران به یکدیگر را فراهم کند، امکانات شبکههای اجتماعی مثل پست و استوری اضافه کند و…
.
تفاوت mvp با نسخه نمایشی (demo) و نمونه اولیه (Prototype) چیست؟
ممکن است MVP که اعتبار ارزش پیشنهادی ما را می سنجد الزاما فرضیه ارتباط با مشتری را نیازماید و نیاز به ساخت ام.وی.پی دیگری برای آزمودن این فرض داشته باشیم. بنابراین ام.وی.پی ها فقط برای اعتبارسنجی مدل کسب و کار، یادگیری و اصلاح مدل ساخته میشوند.
نمونه اولیه یا پیش سازه (Prototype) محصول اصلی است که به شکل دست ساز ساخته میشود تا به سوالات فنی مهندسی، طراحی محصول و امکان پذیری تولید پاسخ دهد. نمونه اولیه امکان پذیر بودن تولید محصول را بررسی میکند و محور آن فناوری و ساخت است نه بازار.(سنجش فن آفرینی نه بازار)
نسخه نمایشی (Demo) برای آشنا شدن کاربر با محصول و ایده است. نسخه نمایشی نمونهای از محصول اصلی که در اختیار مشتری قرار داده میشود تا او با ظاهر و تواناییهای محصول آشنا گردد و بعبارتی ظاهر آن را تجسم کند. هدف نسخه نمایشی، نشان دادن و بررسی ظاهر، ویژگی، توانایی و امکانات محصول اصلی است با این وجود امکاناتی ندارد و قابل فروش نیست.
بنابراین فارغ از نحوه ساخت، mvp، نمونه اولیه و نسخه نمایشی، این ها سه ابزار با سه هدف متفاوت هستند.
mvp مدل کسب و کار را اعتبار سنجی میکند.
نمونه اولیه ،فناوری و امکان ساخت را اعتبار سنجی می نماید.
نسخه نمایشی ویژگیها، توانایی و امکانات محصول را نشان میدهد.
بدیهی است که هیچکدام جای دیگری را نمیگیرد.
چرا باید با MVP شروع کرد؟
ایدهها تا زمانی که درون ذهن هستند خیلی زیبا و جذاب بهنظر میرسند. هر فرد در ذهن خود ایدههایی دارد که به آنها پر و بال میدهد. چالش اساسی در این زمینه اجرایی کردن ایدهها است. مفهوم MVP به شما کمک میکند ایده خود را با حداقل عناصر لازم برای کارایی ببینید و بررسی کنید چه تعداد قابلیتی میتوانید به این محصول اولیه اضافه کنید. از طرف دیگر MVP به مدیران کمک میکند قبل از صرف هزینه زیاد روی یک ایده، فیدبکهای اولیه را در مورد آن دریافت کنند. این فیدبکها به شما کمک میکند تا محصول نهایی خود را بر اساس نیازهای کاربران توسعه داده و منابع شرکت را روی قابلیتهای بدون استفاده هدر ندهید.
MVP با جدا کردن قابلیتهای اساسی از قابلیتهای اضافی به شرکتها کمک میکند محصول خود را بهتر بشناسند و آن را سریعتر به بازار عرضه کنند. جدا نکردن قابلیتهای اساسی محصول از دیگر قابلیتها میتواند باعث هدر رفتن وقت روی قابلیتهایی شوند که محصول بدون آنها کمبودی نخواهد داشت. در طرف مقابل زمانی که شرکت به محصول اولیه با کارایی کامل میرسد، اضافه کردن قابلیتها با توجه به نظرات مشتریان پس از عرضه آزمایشی یا اولیه کار بسیار راحتتری است. این سرعت برای عرضه خصوصا در فضای رقابت استارتاپی بسیار حیاتی بهحساب میآید.
مراحل ساختMVP چیست و چگونه اجرا میشود؟
تا اینجا مفهوم MVP و فواید آن برای کسب و کار را توضیح دادیم. حالا قصد داریم کمی در فرآیند توسعه عمیقتر شویم و راهکار عملی برای ساخت یک MVP خوب و اثربخش ارائه دهیم. مراحل توسعه MVP عبارتند از:
۱)تحقیق بازار
مواردی که محصولی کاملا تازه به بازار عرضه شود، بسیار کم است. معمولا محصول یا محصولاتی مشابه با ایده شما از قبل در بازار وجود دارند که خواندن نظرات کاربران در مورد این محصولات و بررسی شیوه عمل شرکتهای موفق و ناموفق حاضر در رقابت برای رسیدن به یک طرح اولیه از ایده ضروری است. اینکه بدانیم مشتری این نوع کالا چه نیازهایی دارد و چه مواردی برای او ارزش محسوب میشود باعث شکلگیری تصویر کاملتری از ایده اولیه در ذهن خواهد شد.
۲)تعریف ایده
حالا که دریافتیم مشتری چه نیازهایی دارد و رقبا در حال حاضر در رفع کدام نیازها کمکاری کردهاند، دوباره به سراغ ایده رفته و آن را تعریف میکنیم. در این مرحله قصد داریم ارزش پیشنهادی خود را بشناسیم.
۳)طراحی فرآیند
MVP قرار است یک نمونه اولیه و قابل استفادهاز محصول باشد. در این مرحله میخواهیم بفهمیم فرآیند استفاده از محصول یا کار با آن چه مراحلی دارد؟ در مثال سایت فرآیند استفاده معادل است با: ورود به سایت، ثبت نام، مشاهده مقالات و غیره. تفکر درباره فرآیند استفاده به ما کمک میکند ارزش پیشنهادیمان را در نزدیکترین مکان ممکن به نگاه مشتری قرار دهیم.
۴)فهرست کردن امکانات
امکاناتی که در هر مرحله از کار با محصول در اختیار مشتری قرار میگیرند را فهرست کنید.
۵)تعیین مرز MVP و ساخت آن
گفتیم که MVP محصولی است که حداقل قابلیتهای لازم برای کارایی را دارد. در فهرست مشخص شده در مرحله قبل لازم است مرز امکانات لازم و امکانات اضافه را مشخص کرده و سپس اقدام به ساختن MVP نماییم.
۶)آزمایش و یادگیری
حالا یک نمونه اولیه داریم که با توجه به حدسها و مطالعاتمان روی نیازهای مشتری تهیه شده است. مورد استفاده قرار گرفتن این نمونه توسط تعدادی مشتری واقعی باعث یادگیری نکات جدیدی در مورد ایده خواهد شد. پس از این مرحله و جمعآوری نظرات کاربران، لیست امکانات را با توجه به آن بهروز کرده و شروع به ساختن نمونه نهایی جهت عرضه به بازار میکنیم.
هدف از توسعه MVP چیست؟
اریک ریس که اولین بار در پاسخ به سوال mvp چیست و مفهوم MVP را در متدولوژی استارتاپ لاغر (Lean Startup) مطرح کرد، بر این باور است که «MVP ورژنی از محصول جدید است که به تیم اجازه میدهد با حداقل تلاش بیشترین مقدار دانستههای معتبر را در مورد مشتری به دست آورد». در حال حاضر دهها هزار استارتاپ در سراسر دنیا از این روش برای توسعه محصولات جدید استفاده میکنند. دلیل محبوبیت MVP در بین استارتاپها منابع محدود آنها است. اما نیاز به وجود این پدیده تنها در استارتاپها حس نمیشود. هر کسبوکاری که قصد ارائه یک محصول جدید به بازار را داشته باشد میتواند از این روش استفاده کند.
اگر از ساختمان بیرون بزنیم و از هر مشتری احتمالی بپرسیم به ازای چه مشخصات و آپشنهایی در برنامه حاضر است به ما پول بدهد، احتمالن به ازای ده مشتری ده صفحه امکانات لیست شده داریم! این اشتباه است. ما باید به یک پاراگراف از نیازمندی برسیم که هزاران نفر بابت حل شدن آن مشتری ما میشوند.نکتهای که حتما باید به آن توجه کرد این است که MVP نباید تجربهکاربری محصول یا سرویس ما را خراب کند. ممکن است ما بر سر اینکه قابلیت ‘ریست پسورد’ را در نسخه MVP داشته باشیم یا نه بحث کنیم. اما اگر تصمیم گرفتیم این قابلیت را اضافه کنیم باید مطمئن باشیم که استانداردها(شامل استانداردهای UX و نه محدود به آن) را به خوبی رعایت کردهایم. امکانات محصول میتوانند پیچیدگیهای متفاوتی داشته باشند. به طور مثال سیستم ریست پسورد میتواند شامل ۲ مرحله امنیتی باشد و سیستم لاگین فقط ۱ مرحله داشته باشد. اما کیفیت تجربهکاربری همه اینها باید یکسان باشد.
دایره راهاندازی ناب (Lean Startup Circle)
یکی از مهمترین نمودارهایی که باید هنگام ساخت حداقل محصول قابل ارائه بدانید، دایره راهاندازی ناب است. هر دو این موارد، از مبانی اصلی متدولوژی راهاندازی ناب گرفته شدهاند. این چرخه میگوید بهترین کار این است که در هر فرایند، محصول خود را سریع بسازید، اندازهگیری و تحلیل کنید.
بهتر است محصول را بارها تغییر دهید و محصول را اغلب به جای مخفی کردن از همه با ساختن آن برای خودتان – نه مشتریان – ارتقا دهید. شما این دایره را چند بار انجام میدهید تا محصول تولیدی برای بازار مناسب را پیدا کنید. این بدان معناست که شما مشکل واقعی مشتریان را برطرف خواهید کرد و در اصل میدانید که آنها چه کسانی هستند.
تفاوت بین کمترین محصول، محصول با دوام و حداقل محصول مناسب
به چند کلمه کلیدی زیر توجه کنید.
محصول کم (MINIMUM): به معنای بد بودن محصول است، به طوری که هیچ کس نمیخواهد از آن استفاده کند.
محصول کم + محصول با دوام (MINIMUM + VIABL): داشتن محصول حداقلی که برای حل مشکل مشتریان کافی است.
محصول با دوام (VIABLE): به این معنی است که محصول سریع، قابل اعتماد، بهینه شده، دارای طراحی خوب و حرفهای به نظر میرسد.
مثال:
فرض کنیم مسئله مشتری شما این است: یافتن دوچرخه دست دوم.
در حداقل حالت ممکن: پیدا کردن دوچرخهای به همراه اعلامیه فروش.
قابل اجرا: هماهنگ کردن با دوستان و آشنایانی که احتمالا قصد فروش دوچرخه دارند.
حداقل + قابل تحمل: لیست رایگان ساده در اسناد گوگل با پیشنهادهای جمع آوری شده دستی از تبلیغات طبقهبندی شده یا صفحات گروههای فیسبوک با توضیحات دوچرخه، عکسها و جزئیات تماس به فروشنده
مزایای داشتن یک MVP چیست؟
- محصول شما تمام حداقلها را دارا خواهد بود
با فهرست کردن ویژگیهای اساسی و فرآیند کار کردن مشتری با محصول، هیچچیزی از قلم نخواهد افتاد. محصول شما پس از گذشتن از مرحله طراحی MVP، تمام حداقلهای لازم برای کارایی را در خود خواهد داشت.
- سرعت توسعه محصول بالا میرود
با MVP شما میفهمید تمرکز خود را دقیقا روی چه مواردی بگذارید. این تمرکز به شما کمک میکند محصول اولیه را با بالاترین سرعت و کمترین تعلل عرضه کرده و تمرکز خود را روی موارد غیرضروری هدر ندهید. این سرعت همراه با دقت روی ویژگیهای اساسی در بازار پررقابت امروزی مهمترین امتیاز محسوب میشود.
- ایجاد فضای مناسب برای تکامل
وقتی مفهومMVP را به خوبی اجرا کنید، زیربنای محصول خود را محکم ساختهاید. زمانی که شاکله اصلی محصول با تمام ویژگیهای مهم بهخوبی طراحی شود، فضا برای تکامل محصول و اضافه کردن امکانات اضافی باز خواهد شد. چون که نمونهی اولیه کارایی لازم را داشته و نیازهای اولیه مشتری را ارضا میکند. این جامعهی ابتدایی که از مشتریان ایجاد میشود، نظرات خود را به گوش سازمان رسانده و سازمان از این نظرات در راستای توسعه محصول خود استفاده میکند.
هدف از ساخت MVP چیست؟
هنگام ساخت یک محصول و ارائه و عرضه حداقل محصول پذیرفتنی آن در بازار، میتوانید اطلاعات بسیار بیشتری نسبت به محصول خود دریافت کرده و از آن در جهت رشد و توسعه محصول خود استفاده کنید. برای مثال ممکن است نیازهای قشری از مشتریان را در ساخت محصول خود به صورت کامل در نظر نگرفته باشید و با تحلیل رفتار و واکنش مشتری نسبت به خرید و سفارش محصول، بتوانید به آن برسید. در واقع در ذیل به هدف از ساخت و بیان مفهوم MVP میپردازیم.
بررسی و تحلیل واکنش مشتریان نسبت به محصول ساخته شده
توجه بیشتر به نیازهای مشتری که ممکن بود در نظر شما نباشد
نمایش تواناییهای شما در ارائهی محصول به مشتریان
جمع آوری اطلاعات و بررسی کامل مدلهای کسب و کار
چینش استراتژیها و چشماندازهای استارتاپ در آینده
تعیین روشهای مختلف قیمتگذاری، شیوههای بازاریابی و…
بالا بردن سرعت یادگیری در خصوص محصول ارائهشده
ارزیابی کامل فرضیهها با توجه به منابع حداقلی تیم
عرضهی محصول به دست مشتری در کمترین زمان ممکن
کاهش هزینهها و زمان برای افزودن ویژگیهایی که مشتری نیازی به آن ندارد
ساخت نمونهی اولیه محصول و افزودن قابلیتها و ویژگیهای بیشتر متناسب با نیاز مشتری
ساخت MVP به شما کمک میکند تا بتوانید محصولی ارائه دهید که مخاطبان حاضر باشند برای آن پول بدهند. مسلما هیچ کس دوست ندارد همه زمان و هزینه خود را صرف ساخت محصولی کند که دیگران حاضر به پرداخت پول برای به دست آوردن آن محصول نباشند، در ادامه چند نکتهی مهم را با هم مرور میکنیم که در ساخت MVP باید آنها را مد نظر داشته باشد!
تعصب به محصول را کنار بگذارید!
تعصب به محصول میتواند کسب وکار شما را نابود کند. در نتیجه بهتر است به جای توجیه خود برای ساخت محصول و یا ارائه خدمت، خود را جای مشتری گذاشته و انتظارتان را از محصول بیان کنید و به این سوال پاسخ دهید که کدام نیاز مشتری به هنگام استفاده از محصول برطرف میشود؟ چرا مشتری باید برای این محصول پول بپردازد؟
پس از پاسخ به این دو سوال در ذهن شما سوالات بسیار دیگری بهوجود خواهد آمد که پاسخ به آنها میتواند در ساخت مدل کسب و کار بسیار کمک کننده باشد.
همچنین نظرسنجیهای سطحی از اطرافیان را کنار گذاشته و سعی کنید این نظرسنجیها را از پایینترین رده مشتریان و قشرهای مختلف مشتریان، به منظور استخراج دقیق آمار، برگزار کنید.
رقبای میدان جنگ را بشناسید!
بازار همانند میدان جنگ است که باید از رقبای خود پیشی بگیرید. در نتیجه بدون شناخت رقبا دست به هیچ کاری نزنید. بهتر است سایتها و محصولات شرکتهای رقیب را بررسی کرده و بررسی کنید محصول شما چه مزیتی نسبت به رقبا دارد و با توجه به این موضوع نسبت به ساخت MVP بپردازید. در یک کلام، غرور و حس یکتا بودن محصول خود را کنار گذاشته و با ابزارهای مختلف سایتهای رقیبان را بررسی کنید.
اولویتبندی کنید
قسمتها و مواردی که در ساخت MVP و همچنین ارائه آن به مشتری باید در نظر بگیرید را نوشته و آنها را اولویت بندی کنید. سپس با توجه به ضرورت هر کدام، اقدام به بررسی لیست کرده و به آنها رسیدگی کنید. برای مثال دیجی کالا در مراحل اولیه، کار خود را با ساخت یک MVP از طریق ایجاد سایت و فروش دوربینهای دیجیتال آغاز کرد. در نتیجه مشخص شد که اولویتهای این شرکت پیداکردن دوربین مناسب، خرید دوربین، مدیریت سفارشها و در نهایت تحویل آن به مشتری میباشد.
محصول خود را بسازید!
در این مرحله پس از طراحی محصول، آن را بسازید. حال که مفهوم MVP را متوجه شده و اقدام به ساخت محصول کردهاید، در ابتدا متخصصان کیفیت سنجی باید محصول را از لحاظ استانداردها و کیفیتهای مورد نظر بررسی کرده و پس از رفع مشکلات اولیه، میتوانید آن را در اختیار مشتریان و کاربران قرار داده و به مدت دو هفته بازخوردهای آن را نیز دریافت کنید. در نتیجه میتوانید فرایند یادگیری خود را از محصول با توجه به بازخورد و واکنش مشتریان شروع کرده و این فرایند را چندین بار با عرضه محصول تکمیل کنید.
در ادامه چند نمونه از ساخت MVP را به شما خوانندگان گرامی معرفی خواهیم کرد:
همانطور که گفته شد میتوانید اقدام ساخت نمونه اولیه محصول کرده و میزان استقبال و رضایت آنها را مورد بررسی قرار دهید. اما روشهای کم هزینه تر دیگری نیز وجود دارد مانند:
ساخت ویدئوهایی برای معرفی آن به کاربران
ارائه طرحهای مختلفی مانند بروشور برای معرفی محصول
بیان مزیتها و ارزشهای پیشنهادی محصول به مشتریان
طراحی سایت و معرفی محصول خود در سایت برای تحلیل رفتار مخاطب
تولید محتوای هدفمند برای آشنایی مخاطبان و کاربران با محصول شما
معرفی محصول و یا خدمت، در شبکههای اجتماعی و رسانههای دیجیتال
هر کسب و کاری میتواند با توجه به نوع محصول خود و در نظر گرفتن شرایطی که با تحقیقات بازار به دست آورده است، اقدام به ساخت MVP خود کرده تا بتواند به رشد و توسعه محصول بپردازد.
روند به کارگیری MVP
تمامی اطلاعاتی که تا اینجا به دست آوردهاید را یادداشت کنید
مفروضههایی مثل گروه هدف، مسائل مربوط به آنها، جنبههای مادی ایدهها، فعالیت مشابه رقبا، ریسکها یا فرصتهای تجاری را لحاظ کنید. اگر هنوز این کار را نکردهاید، پس وقت آن رسیده تا پیشنهاد فروض ویژه (USP) را برای محصولتان تهیه کنید.
usp
دادههای مورد نیاز برای تولید محصول را ارزیابی کنید
مهمترین جنبه از تولید محصول را مشخص کنید. آیا میخواهید مشتریان به خوبی با آن تعامل برقرار کنند؟ شاید به دنبال واکنش مشتریان نسبت به USP هستید؟ شاید هم میخواهید مهمترین مفروضهها را مورد بررسی قرار دهید؟ به هر حال نباید ام وی پی را با هدف تست کردن همزمان حداکثر مفروضههای ممکن تولید کنید. مهمترین مفروضه را انتخاب کرده و در فرایند توسعه MVP به آن دقت کنید.
مخاطب مناسب را پیدا کنید
بسیاری از شرکتها برای تست کردن MVP از مشتریانشان دعوت میکنند. این مشتریان با ثبت اشتراک خبرنامه یا روشهای دیگر، تمایلشان برای مشارکت در این فرایند را نشان میدهند. تبلیغات در شبکههای اجتماعی هم روش خوبی برای جلب مشارکت مخاطبان علاقمند به محصول است.
در طول فرایند تولید MVP از هدف اصلی منحرف نشوید
از طرفی تولید ام وی پی به دنبال شناسایی نقاط درد در توسعه پروژه است. پس گاهی اوقات شرایط اجرایی پروژه بسیار دشوار یا غیرممکن میشود و باید به دنبال راه حل مناسب بگردید. البته نباید با بروز هر مشکلی، حواستان از هدف اصلی پرت شود. میتوانید این مشکلات را یادداشت کنید و نیازی هم به حل فوری تمامی مشکلات نیست. در واقع به انعطاف پذیری و تسلط بر فرایند تولید نیاز دارید.
انواع ام وی پی و کاربردهایشان
به هر حال ام وی پی نسخهای از محصول است. این روش تحت عنوان روش آزمودن فرضیه هم معروف است. در ادامه به انواع آن اشاره خواهیم کرد.
ام وی پی پیش سفارش داده شده (Pre-order MVP Type)
اگر تولید محصول به سرمایه گذاری زیادی از نظر بودجه و زمان نیاز دارد (برای مثال به طرحی ابتکاری از کتری هوشمند رسیدهاید) و یا مشتریان زیادی برای رسیدن به سودآوری نیاز دارید، از این نوع MVP استفاده کنید. برای این کار باید صفحه ورودی یا کمپین سرمایه گذاری انبوه تشکیل دهید تا با دریافت پیش پرداخت بدانید که مردم بابت محصول نهایی، پول پرداخت خواهند کرد.
ام وی پی متکی بر مخاطب (Audience Building MVP)
در این حالت ایدهای دارید ولی در آن حوزه تخصصی ندارید. پس باید وارد دنیای مشتریان شوید تا اثر محصول روی دنیای اطرافتان را بشناسید. تولید محصولات اجتماعی و رایگان، محصولات آنلاین و بازار مشاوره هم در این حوزه قرار میگیرند. باید برای تولید این محصولات، گروههایی را در شبکههای اجتماعی تشکل دهید؛ تا قبل از تولید با تبیین عملکرد و محتوای محصول آتی بتوانید پایگاه مشتری را تشکیل دهید و علایق مشتریان احتمالی را بررسی کنید. البته نباید علاقمندی به یک موضوع را با تمایل به پرداخت پول بابت آن یکی کنید.
نوع دستی (Concierge MVP)
اگر مشتریانتان به طور آفلاین فعالیت دارند و چندان با فناوری آشنایی ندارند یا این که پیش بینی مواد لازم برای تولید محصولتان دشوار است، پس از این نوع MVP استفاده کنید.
در اینجا به حل مشکلات مشتریان کمک میکنید. برای مثال قبل از طراحی سرویس تحویل خرید به درب منازل، اول با مشتریان تماس تلفنی میگیرید تا بفهمید که مشتری به خرید نیاز دارد یا نه و بعد به فروشگاه رفته، خرید میکنید و به درب منازل میرسانید.
انواع MVP و مدلهای آن
هدف از نوع دستی، داشتن رویکرد فردی در قبال هر مشتری است و حتی قبل از تولید محصول به کسب تجربه از آن رسیده؛ تقاضای موجود را ارزیابی کرده و میزان علاقمندی به خدماتتان را میشناسید.
- ام وی پی تک کاربره (Single-Use Case)
محصولات ام وی پی سایرین(Other People’s Product MVP)
شاید فکر میکنید که باید بخشی از یک محصول در قالب محصولی مجزا عرضه شود و در حال ورود به بازاری هستید که محصولات پیچیدهتر و گرانتر آن را قبضه کردهاند. در این حالت به جای اینکه به دنبال منابع بیشتری بروید میتوانید صفحهای مجزا (با طراحی و نام دامنه مجزا) بسازید تا مقدار کمی از ترافیک جدید را به آن ارسال کنید. محصولی که تنها برای حل یکی از مشکلات موجود ساخته میشود؛ برای آزمودن فرضیه مربوط به ارزشمندی و کارایی مدنظرش مناسب است.
اگر میخواهید وارد بازاری با رقبایی کار کشته شوید یا محصولی بسازید که پیش بینی امکانات و منابع مهندسی لازم برای تولیدش دشوار استT پس از محصولات سایرین استفاده کنید. برای مثال افرادی که میخواهند خدمات جانبی در حوزه گردشگری عرضه کنند (و در آینده شرکت کارگزار گردشگری جدیدی افتتاح کنند) میتوانند پایگاه پژوهشی رقیب را به وب سایت خودشان متصل کنند و به فروش خدمات بابت مدارک و ویزا بپردازند. هدف از این کار سنجش دانش، نقاط قوت و کانالهای بازاریابی است.
تا اینجا به پاسخ سوال mvp چیست رسیدهاید. مفهوم MVP بسیار گسترده است و هر کسبوکار باید با توجه به شرایط خود آن را به کار گیرد. تا کنون مدلهای مختلفی از MVP توسط مدیران و ایدهپردازان مورد استفاده قرار گرفته است. در ادامه چهار نمونه شاخص از انواع MVP را مشاهده میکنید:
- مدل دربان (Concierge MVP)
در این مدل بدون فکر کردن به محصول نهایی، در ابتدا تنها مانند یک دربان عمل میکنیم و قصد راهنمایی مشتریان در راستای نیازها و مشکلاتشان را داریم. پس از اطمینان از اینکه این کمک برای مشتریان ارزشمند است، اقدام به ساخت محصولی در راستای آن میکنیم. مدیر کسبوکار Food on the Table قبل از اینکه به ساخت اپلیکیشن و سایتی برای سفارش خرید خوار و بار فکر کند، نیاز مشتریان به خرید شخصیسازی شده و آنلاین را از طریق ارائه این خدمت در ازای ۱۰دلار به آنها کشف کرد.
- مدل جادوگر شهر اوز
در انیمیشن جادوگر شهر اوز، جادوگری پیر اهرمهایی را پشت پرده حرکت داده و توهمی در شکل هیولایی سبز برای ترساندن دیگران ایجاد میکند. این مثال موضوع را بسیار روشنتر خواهد کرد: Aadvark سرویس پرسش و پاسخی است که سوالکنندگان را به کارشناسان موضوع متصل میکند. کارکنان این سرویس در روزهای ابتدایی خود سوالات کاربران را بدون هیچ الگوریتم خاصی از سایت جمعآوری کرده و پس از پیدا کردن پاسخ برای سوالکننده پست میکردند. کاربر فکر میکرد که الگوریتم سایت او را به یک کارشناس وصل کرده اما در واقع هیچ الگوریتمی وجود نداشت. به این مدل از MVP مدل جادوگر شهر اوز گفته میشود.
اگر در صنایع پیچیده مشغول به فعالیت هستید (امور مالی و حقوقی)، پس محصولتان به الگوریتمهای پیچیده یا اتوماسیون فرایند نیاز دارد. قبل از ورود به این فرایند پیچیده میتوانید فرمی کاربردی حاوی اطلاعات تماس و نظرسنجی از انتظارات مخاطبان را روی سایت قرار دهید. بعد این فرمها را پردازش کرده و نتایج را برای مشتریان ارسال کنید. این کار درست مثل پردازش محصول به وسیله سیستم است. با این روش، فراوانی تقاضا برای محصول را ارزیابی میکنید و مثل شرکتی جدی و پیگیر در نظر مشتریان دیده میشوید.
این مدل مربوط به زمانی است که شما محصولی که به نظر کار می کند و شبیه محصول واقعی است را به کاربر نشان می دهید در حالیکه همه عملیات های مربوط به سفارش یا تولید محصول به صورت دستی و بعد از گرفتن سفارش از مشتری انجام می شوند. این روش با عنوان «Flinstoning» نیز شناخته میشود.
نمونه: Zappos
از مثال های معروفی که از این نوع MVP استفاده کرد، فروشگاه آنلاین کیف و کفش Zappos است که نیک سوینگ (بنیانگذار زَپوس) در سال ۱۹۹۹ وب سایت بسیار ساده ای تاسیس کرد و به جای خرید و انبار کردن کفش، در عوض به تعدادی از مغازههای کفش فروشی در محله های مختلف رفت. او برای گرفتن عکس از کفشها و انتشار آنلاین آن از صاحبان مغازهها اجازه میگرفت. به محض اینکه سفارشی ثبت میشد، او به مغازه میرفت، کفشی که سفارش داده شده بود را خریداری میکرد، تحویل مشتری میداد، پولش را میگرفت و برمیگشت. همه این کارها را خودش به تنهایی و به صورت کاملا دستی انجام میداد. بعد از مدتی تعداد سفارش ها بالا رفت. نیک هم سایت خود را توسعه داد و شکل واقعی آن را خلق کرد.
این یک کسب و کار توسعه پذیر نبود. اما آزمایشی بود که به موسس اجازه میداد مفروضات خود را با سرمایه گذاری بسیار اندک اعتبارسنجی کند و پاسخی برای این سوال بیابد که: «آیا در حال حاضر، تعداد تقاضای کافی برای خرید کفش به صورت آنلاین وجود دارد؟»
- مدل وبسایت
در این مدل وبسایتی طراحی شده، ویژگیهای محصول (ارزش پیشنهادی خاص آن محصول) خیلی کوتاه توضیح داده شده و در نهایت دکمهای برای خرید آزمایشی قرارداده میشود. طراحی وبسایت بسیار ساده است و جذب مخاطب برای آن از طریق شبکههای اجتماعی بهراحتی صورت میگیرد. از طرف دیگر مشخصات کسانی که به محصول واکنش مثبت دادهاند، از جمله ایمیل آنها ثبت شده و امکان انجام تکنیکهای بازاریابی در ادامه با این مشتریان وجود دارد.
- مدل ایمیل
شرکت پروداکتهانت با استفاده از همین روش محصول نهایی خود را توسعه داد. در این مدل شما به یکسری از افراد ایمیلی ارسال کرده و علاوه بر توضیح امتیازات ویژه محصول خود، لینکی جهت ابراز علاقه، خرید یا بازدید از سایت در انتهای ایمیل قرار میدهید. انتخاب مخاطبان مناسب برای ایمیل و ارائه یک ارزش جذاب برای آنها میتواند این روش را اثربخش کند.
مشتریان اولیه ما باید از محصول یا سرویس ما لذت ببرند. این باعث میشود اشکالات و کموکاستیهای محصول را در این شرایط بپذیرند. محصول ما احتمالن باگ خواهد داشت، اطلاعات کاربران ممکن است از دست برود و … .پس باید مطمئن شویم با این مشتریان خوب برخورد میکنیم و نیازهای آنها را درک میکنیم. سعی کنیم با داشتن یک نقشهراه شفاف به آنها نشان دهیم که دیدگاه ما ارزش خریده شدن دارد. Minimum Viable Product به خوبی مفهوم مورد نظر خودش را میرساند. اما سوالی که مطرح میشود این است که کجا باید توقف کرد؟ حداقل امکاناتی که موردنیاز است چیست و چگونه مشخص میشود؟ کدام امکانات اساسی هستند و باید در MVP حضور داشته باشند؟ جواب دادن به این سوالات و سوالات مشابه واقعن سخت(یا شاید نشدنی) است، اما چند توصیه وجود دارد که میتواند در پاسخ به این سوالات راهگشا باشد:
محصول یا سرویس باید ظاهر و حس یک محصول کامل و تمام شده را منتقل کند. محصول کامل طراحی شده باشد. باگ نداشته باشد. و هر چیزی که قابل مشاهده است(اعم از باتنها، لینکها و …) به درستی کار کند. همچنان در MVP نیز اولین تاثیر و ایجاد حس خوب در کاربر خیلی مهم است.
کارکرد(هدف)های اصلی محصول باید به درستی کار کند. اگر محصول ما یک اپ موبایل اشتراک گذاری تصاویر است، باید قابلیت به اشتراک گذاری داشته باشد، اما نبود سرچ یا تگگذاری عکسها مسئله خاصی ایجاد نمیکند.
اگر واقع بین باشیم، احتمال اینکه در یکی دو ماه اول ریلیز، کاربران ما تعداد زیادی باشند خیلی کم است. این فرصت خوبی است تا یک سری از پیچیدگیهای فنی را کم کنیم. مثلن به جای طراحی یک فرم ارسال ایمیل و … برای ارتباط کاربران با ما و یک فرم دریافت فیدبک و … کافی است در یک بخش از اپ، ایمیل خود را بنویسیم و از کاربران بخواهیم با ما تماس بگیرند.
تغییر قابلیتهای فعلی و اضافه کردن قابلیتهای جدید باید به شکلی ساده انجام بپذیرد. زمانی که فلسفه وجودی MVP را درک کنیم، حتمن میپذیریم که به سرعت باید به نظرات کاربران واکنش نشان دهیم و با توجه به رفتار آنها برنامه را توسعه دهیم. پس همیشه در نظر داشته باشیم که به گونهای عمل کنیم که راه توسعه محصول در هر جهت باز باشد و به سرعت انجام پذیرد.همواره در این مسیر اشتباهاتی وجود دارد، آنها را بپذیریم و به این روند ادامه دهیم.
- کارپرداز (Concierge)
در این روش به جای ارائه محصول می توانید با سرویس های دستی شروع کنید. ولی نه هر نوع سرویسی! این سرویس باید دقیقا شامل مراحلی باشد که کاربر هنگام استفاده از محصول شما می بایست طی کند. این روش شباهت زیادی به روش جادوگر شهر اُز دارد با این تفاوت که تمام فرآیندها بدون هیچ تکنولوژی خاصی و به صورت دستی انجام می شوند و مشتری متوجه این روال نمی شود.
نمونه: Food on the table
مثال خوب برای این روش وب سایت Genius Kitchen (یا Food on the table سابق) است که به صورت هفتگی لیستی از دستور تهیه غذا و مواد غذایی که در فروشگاههای اطراف شما به حراج گذاشته شدهاند، برایتان ارسال میکند. همان طور که به نظر می رسد تهیه دستورهای غذایی هماهنگ با کالاهای حراجی فروشگاه های اطراف کاربر، کار سختی است.
بنیانگذاران این وب سایت نیز از ابتدای کار خود همه این موارد را برنامه ریزی نکردند. این دو بنیانگذار ابتدا با صاحب چند فروشگاه صحبت کردند و مشتریهای علاقهمند را پیدا کردند. آنها هر هفته به فروشگاه سر میزدند و یک دستور تهیه غذا را که مواد اولیهی آن حراج شده بود، از فروشگاه دریافت میکردند و برای کاربران به صورت ایمیل ارسال میکردند. آنها هر هفته از کاربران خود بازخورد میگرفتند و متوجه میشدند که چه کارهایی برای پیشرفت وبسایت خود باید انجام دهند.
آنها به مرور زمان مشتریهای خودشان را افزایش دادند تا جایی که مجبور شدند برای فرآیندهای خود برنامهنویسی کنند. و درنهایت توانستند کسبوکار خو را بهطور گسترده در سراسر کشور پخش کنند.
Concierge MVP، حداقل محصول پذیرفتنی است که با حداقل پیاده سازی فنی و یا حتی بدون آن اجرا میشود. بیشترین یادگیری را از مشتری و کمترین ریسک ممکن برای ساخت یک محصول بد را به شما می دهد.
تکه تکه/تدریجی (Piecemeal)
ایده این روش استفاده از ابزارها و راه حل های موجود برای ارائه محصول به مشتری است، به جای اینکه یک پلتفرم یا وب سایت جدید را از ابتدا بنویسیم. به معنای واقعی سعی بر این است که با وصله پینه کردن ابزارهای موجود، محصولی با کمترین هزینه و در کمترین زمان ممکن به دست مشتری برسانیم. روش ایجاد حداقل محصول پذیرفتی تدریجی بین دو روش جادوگر شهر اُز و کارپرداز قرار می گیرد به این معنی که به جای انجام خدمات به صورت دستی، از ابزارهای موجود استفاده شود.
BJ Fogg، استاد دانشگاه استنفورد، ۱۸ سال بر روی رفتار انسانها مطالعه کرده است. او کشف کرد که با ایجاد یک عادت جدید برای هر کسی می تواند به او کمک کند. آنها باید در هفته ۳ کار خیلی کوچک را انجام دهند.
در عرض چند ساعت BJ توانست MVP خودش را بسازد:
فرم ثبت نام، یک فرم ساخته شده به وسیله Google Docs بود.
دستورالعمل در یک فایل Google Docs شرح داده شده بود.
یک ایمیل یادآوری هر روز به صورت دستی فرستاده میشد. اگر آن عادت کوچک خود را انجام داده بودید باید در پاسخ آن ایمیل یک “y” ارسال می کردید و اگر میخواستید به روز بعد بروید باید یک “y” دیگر نیز ارسال میکردید.
بعد از آن شما پاسخی دریافت میکردید که شما را تشویق میکرد و به شما دلگرمی میداد.
در حدود ۳۵۰۰ نفر از این محصول استفاده کردند و آن را دوست داشتند.
او مشکلی را پیدا کرده بود که ارزش حل شدن داشت و اعتبار خوبی به این روش ساده داد. در این میان چیزی که بسیار جالب است امکان انجام اتوماتیک همه مراحل است.
محتوا بساز بجای محصول
ویدیوی معرفی (Explainer Video)
ویدئوی معرفی، ویدیوی کوتاهی است که ضمن معرفی محصول، نشان می دهد چرا مردم باید آن را بخرند. اغلب این ویدیو یک انیمیشن ۹۰ ثانیه ای است. تهیه یک محتوای ویدیویی می تواند در مدت زمان کمی، حجم مخاطبان زیادی را برای شما به همراه بیاورد. این روش برای ساخت MVP زمانی بهتر است انتخاب شود که حتی ساختن یک محصول کمینه که بتوان با آن کار کرد نیز زمان و هزینه زیادی می برد. پس چنین ویدیویی ساخته می شود و ویژگی های محصول مورد نظر در آن معرفی می شود.
نمونه: Dropbox
ویدیوی اولیه دراپ باکسموسسان Dropbox میخواستند بدانند واکنش مشتریان به سایت چه خواهد بود و اینکه آیا ایدهشان پذیرفته میشود. همچنین آن ها در توصیف ایده به سرمایهگذاران و قانع کردن آنها مشکل داشتند. مشکل از آنجا ناشی میشد که نشان دادن نرمافزاری که در حالت نمونه کار کند تقریباً غیر ممکن بود و نیاز به برنامهنویسی طولانی و نفسگیر به همراه ریسک بالا داشت.
Drew Houston فاندر دراپ باکس، یک ویدئو ۳ دقیقه ای درست کرد و در آن مشخصات محصولش را بصورت کامل تشریح کرد. همین موضوع باعث شد تقاضا برای محصولی که هنوز تولید نشده بود در عرض یک شب از ۵ هزار نفر به ۷۵ هزار نفر برسد. دراپ باکس شرکتی با رشد سریع، ارزش مالی ۲۵۰ میلیون دلار، حدود ۸۰ کارمند، ۵۰ میلیون کاربر و درآمد ۲۴۰ میلیون دلار است (ارزش فعلی دراپباکس ۱۰ میلیارد دلار است).
صفحه فرود (Landing page)
می توان با ساخت یک صفحه فرود یا لندینگ پیج ساده اما جذاب و حساب شده، تمامی ویژگی ها و معرفی محصول خود را تشریح کنیم و در قسمتی از طریق یک CTA) Call to action) یا تقاضا برای اقدام از کاربر، اطلاعات تماس دریافت کنیم. تقاضا برای اقدام یا همان CTA، تحریک فرد برای انجام یک کار خاص است که در قسمت های مختلف سایت یا اپلیکیشن مانند دکمه ها، لینک ها، بنرها و … استفاده می شود و کاربر را به انجام کار خاصی تشویق می کند.
شاید فکر کنید که لندینگ پیج یک ابزار بازاریابی نیز هست اما همچنان جزئی از «کمینه محصول پذیرفتنی» (MVP) به حساب می آید. Landing page پیشنهاد شما را معتبر میکند، راه حل مناسبی برای محصول ارائه می دهد، استدلال فروش و حتی اعتبار قیمت گذاری شما را تعیین میکند.
این کارهایی است که باید انجام دهید:
سعی کنید Landing page خودتان را جذاب و هنرمندانه بسازید.
در Google AdWord کمپین تبلیغاتی بسازید و ترافیک بازدید قابل قبولی را برای Landing page جدیدتان ایجاد کنید. حتی میتوانید به AdWord اجازه بدهید تا پیام های مختلفی از شما را نمایش دهد تا بتوانید تاثیر هر یک را بر روی چشم اندازی که دارید، ببینید.
از Google Analytics استفاده کنید. دانستن درصد نسبت افراد بازدیدکننده به ثبت نام کنندگان بسیار مهم و حیاتی است.
امکان گفتگوی آنلاین را ایجاد کنید. چت، امکان پرسیدن سوال و رفع ابهام ها را برای بازدیدکننده فراهم میکند.
از سرویس هایی مثل Qualaroo برای بررسی رفتار آخرین بازدیدکنندگانتان استفاده کنید.
نمونه: Buffer
مثال معروف برای استفاده از صفحه فرود به عنوان MVP وبسایت Buffer.com است. بافر درواقع پلتفرمی برای مدیریت شبکه های اجتماعی به صورت یکپارچه است. این وب سایت در ابتدای کار خود، صفحه فرودی شامل ویژگی ها و مزیت ها و نحوه کار خود ایجاد کرد، بعد از اینکه این اطلاعات را به کاربر داد، یک دکمه CTA تحت عنوان مشاهده پلن ها ایجاد کرد. پلن های خود را با ویژگی ها و قیمت خاص هر پلن تعریف کرد و در نهایت برای هریک از آن ها، یک آدرس ایمیل دریافت می کرد. در واقع در آن زمان پلتفرم بافر هنوز آماده هم نشده بود ولی با این صفحه فرود اطلاعات خوبی از اینکه هرکدام از پلن ها چه تعداد درخواست خواهند داشت کسب کرد. بعد از دریافت ۵۰۰ سفارش از این طریق، در عرض یک هفته سایت خود را با امکانات اولیه تاسیس کردند.
وبلاگ (Blog)
ایجاد مطالب مرتبط در وبلاگ یکی از قوی ترین تکنیک های دیجیتال مارکتینگ امروزی است! یک بلاگ خوب میتواند اکثر تکنیک های بازاریابی درونگرا، ربایشی یا Inbound Marketing را شامل بشود: سئو، گوگل ادوردز، بازاریابی رسانه های اجتماعی، بازاریابی ایمیلی و… اما چطور میتوان بازاریابی محتوا را به عنوان یک نوع MVP برای کسب و کارمان استفاده کنیم؟
شاید ندانید اما خیلی از کسب و کارهای امروز، کار خود را با یک بلاگ کوچک و استفاده از استراتژی بازاریابی محتوا شروع کردند، چرا؟ چون با این نوع MVP می توان برنامه ریزی، مدیریت، بهینهسازی و اصلاح کرد، بدون هیچ بودجه ای.
بلاگ یک مزیت بزرگ دارد و آن این است که فقط از طریق یک کانال، ما را به مخاطبمان وصل نمی کند (مثل سئو، بازاریابی شبکه های اجتماعی و…) بلکه، با یک استراتژی تعاملی چندکاناله با چرخه های عمر متفاوت، با فراهم کردن چند ابزار ارتباطی بازاریابی دیجیتال، از جذب، حفظ و اهداف رشد مشتریان خود حمایت می کند. این روند همان چیزی است که در ابتدای کار به آن نیاز داریم، چون نه پول های آنچنانی داریم و نه به صلاح است که برای محصولی که نمی دانیم کسی آن را می خرد یا نه هزینه کنیم!
بهترین مثال برای استفاده از وبلاگ به عنوان حداقل محصول پذیرفتی (MVP)، وبسایت دیجی کالا است. برادران محمدی ابتدای امر کار خود را با یک وبلاگ معمولی شروع کردند. به نوشتن نقد و بررسی در مورد دوربین های دیجیتال روی آوردند و امکان فروش اینترنتی آن ها را هم فراهم کردند تا از همان طریق مشتریان خود را جذب کنند.
شبکه اجتماعی (Social Media)
یک MVP ساده و تقریبا بدون هزینه، استفاده از شبکه های اجتماعی است. یعنی به جای اینکه برای استارتاپ خودمان شروع به کدنویسی و راه اندازی سایت کنیم، یک کانال در تلگرام، یک پیج در اینستاگرام یا هر شبکه اجتماعی دیگری بسازیم و از همان جا اطلاع رسانی و حتی فروش محصولمان را شروع کنیم، کاری که الان هزاران کانال و پیج در تلگرام و اینستاگرام می کنند، خانم های خانه دار و هنرمند زیادی هستند که کالاهای هنرمندانه خود را از طریق همین اینستاگرام میفروشند و بسیار هم موفقند.
پس به جای اینکه محصولمان را بسازیم یا توسعه بدهیم، اول در شبکه های اجتماعی مرتبط و مناسب با محصولمان شروع به فروش کنیم. اخیرا با زیاد شدن درگاه های واسط و همچنین سهولت نوشتن بات تلگرام کار برای افراد بسیار آسان شده است.
جذب سرمایه اولیه (Fundraising)
جذب سرمایه از مشتریان یا کمپین جمع سپاری مالی (Crowdfunding Campaign)
این یک روش خاص از “بفروشش، قبل از اینکه بسازیش” است. روش کار به این شکل است که یک کمپین جذب سرمایه بر روی پلتفرم هایی مثل Kickstarter، IndieGoGo و یا RocketHub و دونیت، فاندوران و… در ایران راه اندازی می کنید. کالا یا خدمت خود را در آن معرفی می کنید و به ازای چیزی (که می تواند نمونه اولیه محصول شما یا اشتراک یکساله سایت شما یا … باشد) پولی را دریاقت می کنید. بدین ترتیب شما اصطلاحا یک کمپین جمع سپاری مالی ایجاد کرده اید، هم به یک اعتبار سنجی از تمایل مشتریانتان برای خریدن یا نخریدن محصولتان دست مییابید و هم پول در می آورید.
مزایای این کار به همین جا ختم نمی شود. چیزی که در یک کمپین جذب سرمایه موفق بدست می آورید مجموعه ای از پذیرندگان و طرفداران اولیه است. صد البته جذب سرمایه اولیه برای همه محصولات و استارتاپ ها روش درستی نیست.
شرکتی به نام پبل از کیک استارتر برای تأمین مالی ایده جذاب خود استفاده کرد: ساخت ساعتی هوشمند. قبل از اینکه آنها ساخت محصول خود را شروع کنند، ایدهشان را در سایت کیک استارتر با بقیه به اشتراک گذاشتند. هر فردی که به طرح علاقه پیدا میکرد، میتوانست از طریق همان فرم، ساعت هوشمند را پیشخرید کند و این بهمعنای دستیابی به هدف کمپین تلقی میشد، یعنی تأمین مالی پروژه. در مرحلهی اول، این مبالغ به ۱۰۰هزار دلار رسید. بهاینترتیب، پس از اتمام فرایند ساخت، ساعتهای هوشمندِ پیشخریدشده، در اولین فرصت به سفارشدهندگان تحویل داده میشد. همین رویه ادامه پیدا کرد، بهطوریکه پبل به یکی از کمپینهای بسیار موفق در کیک استارتر تبدیل شد. درحالحاضر ۱۰میلیون دلار سرمایه برای پیشخرید این ساعتها جمعآوری شده است.
آن ها با تهیه ویدئو و عکس از محصول و درج تاریخ عرضه در یک پوستر، آن ها را بین دوستان، آشنایان و رسانهها پخش کردند. نتیجه این بود که این شرکت به برترین کمپین کیک استارتر در سال ۲۰۱۵ تبدیل شد، چراکه تا آخرین مهلتِ پیشسفارش محصول، مبلغ ۲۰میلیون دلار برای خرید ساعتهای هوشمند پبل جمعآوری شده بود.
پیش فروش مستقیم (Direct Pre-Sales)
استیو بلنک، پدرخوانده مدیریت محصول معتقد است که باید از ساختمان بیرون بزنید و با مشتریان بالقوه و زنده ای که نفس می کشند رو در رو صحبت کنیدتا اعتبار فرضیه های خود را بسنجید. شاید بسیاری از این صحبت کردن با مشتری ها فراری باشند چون ترس از پس زدن دارند و بخواهند از تنها دارایی خود که ایده شان است مراقبت کنند به جای اینکه بفهمند این ایده به درد کسی نمی خورد.
بخشی از هدف بیرون زدن از ساختمان این است که بفهمید ایده کسب و کار شما پذیرفتنی است یا خیر. اگر پاسخ خیر گرفتید یا باید بهبودش دهید و یا به سراغ ایده دیگری بروید. روند بیرون زدن از ساختمان یا حتی اعتبارسنجی ایده برای کاهش هزینه های فرصت و هزینه های واقعی شما (با نساختن محصولی که کسی نمی خواهد) طراحی شده است.
در بعضی موارد بهترین راه این است که با مشتریان بالقوه خود مستقیم صحبت کنید و سعی کنید که محصول خود را پیش فروش کنید. این کار چند مزیت عمده دارد: اول اینکه می توانید برای توسعه محصول خود، جذب سرمایه اولیه انجام دهید. دوم اینکه می توانید بصورت مستقیم از مشتریان بازخورد بگیرید و سوم اینکه واقعا موفق شدید که محصول خود را به فروش برسانید، محصولی دارید که مشتریان حاضرند برای آن پول پرداخت کنند.
حداقل محصول پذیرفتنی تک کاره (Single Feature MVP)
Emre Sokullu در پست خود در techcrunch به این موضوع اشاره می کند که برخی از موفق ترین برنامه ها، با یک فیچر بسیار ساده شروع به کار کردند. برای مثال گوگل یا دراپ باکس. در واقع، این دو وب سایت نسبتا به همان شکلی که در ابتدای راه اندازی خود بودند، باقی ماندند. گوگل هنوز هم در حالت کمینه محصول هست.
اگر شما بخش درباره ما وب سایت های بزرگ را مطالعه نمایید، این موضوع به وضوح قابل مشاهده است. بسیاری از آن ها معتقدند که بزرگترین اشتباه آن ها این بوده است که کار خود را با فیچرهای زیادی آغاز کردند.
شما نمی توانید در آنِ واحد، همه مشکلات تمام مردم را حل کنید.
کلید اصلی اینجاست که هر مشکل بزرگی که به وجود می آید و به بازنگری نرم افزاری زیادی نیاز دارد را به یک مشکل ساده تبدیل کنید که بازنگری کمتری بخواهد. ممکن است موفق نشوید که دقیقا همان مشکل را حل کنید ولی اشکالی ندارد. حل ۸۰% از مشکل اصلی با وجود ۲۰% تلاش، یک پیروزی بزرگ است. مشکل اصلی معمولا در حدی بد نیست که نیاز به ۵ بار تلاش شما برای حل آن داشته باشد.
این همان ارزشی است که استفاده از یک فیچر در وب سایت شما ایجاد می کند.
نمونههایی از استارتاپ های موفقی که با MVP آغاز شدند
Airbnb
این خدمات آنلاین اجاره کوتاه مدت ملک، در ابتدا به صورت وب سایتی ساده بود که سه نفر در آن تبلیغات اجاره تخت بادی را ارسال میکردند. سپس سه مهمان دیگر به آنها اضافه شد که میخواستند آپارتمانشان را اجاره دهند. سازندگان سایت که به مخاطبان هدف رسیده بودند به دنبال طراحی مجدد پلتفرمشان رفتند. امروزه Airbnb حدود ۱۵۰ میلیون کاربر و ۴ میلیون مکان برای اجاره دارد که ارزش کل کسب و کارش به ۳۰ میلیارد دلار میرسد.
Uber
این اپلیکیشن موبایل برای یافتن، تماس گرفتن و پرداخت پول تاکسی است. اوبر در سال ۲۰۱۰ فقط روی متصل کردن مشتریان به رانندگان تاکسی و پرداخت کرایه درون اپلیکیشن متمرکز بود. حالا کارکرد این اپلیکیشن به GPS ، مقصدهای چندگانه، رانندگی اشتراکی، ردیابی آنلاین و غیره هم توسعه یافته است.
Spotify
اسپاتیفای خدمات صوتی بخش آنلاین است. دنیل اک به دنبال طراحی پلتفرمی بود تا کاربران بتوانند با هزینهای اندک، موسیقی مجاز را منتشر کنند. دوستان و اعضای خانواده اولین افرادی بودند که این اپلیکیشن را امتحان کردند. هنگامی که این ایده گرفت، توسعه دهندگان هم آن را در اختیار مخاطبان گستردهتری قرار دادند. امروزه این پلتفرم خدمات حوزه موسیقی، پخش ویدئو و پادکست را ارائه میدهد که در ۷۹ کشور سراسر جهان در دسترس است.
dropbox
Dropbox یکی از معروفترین مثالهای ارائهی حداقل محصول پذیرفتنی است. سازندهی این محصول، درو هیوستون، برای اینکه بتواند نظر مشتریها را نسبت به ایدهی اشتراکگذاری فایلها جویا شود، مجبور بود به خیابان برود و با پرسوجو کردن از مردم، مستقیما از آنها بازخورد بگیرد. ولی او و اعضای تیمش در عوض یک ویدئوی ۳ دقیقهای درست کردند و مشخصات محصول خود را بهطور کامل توضیح دادند. همین موضوع باعث شد تقاضا برای محصولی که هنوز تولید نشده بود در عرض تنها یک شب از ۵ هزار نفر به ۷۵ هزار نفر برسد.
airbnb
برایان چسکی و جو گبیا در سال ۲۰۰۷ تصمیم گرفتند یک کسبوکار جدید راهاندازی کنند. آنها پول زیادی برای شروع نداشتند و حتی قادر به پرداخت مبلغ اجارهی آپارتمان خود در سانفرانسیسکو هم نبودند. آنها از کنفرانس طراحی که قرار بود در شهرشان برگزار شود، مطلع شدند و ایدهی جالبی ارائه دادند. ایدهی آنها این بود که به افرادی که در این کنفرانس شرکت میکنند، محل ارزانی برای اقامت پیشنهاد دهند. آنها از آپارتمان خود عکس گرفتند و آن را در یک وبسایت ساده قرار دادند و در کمال تعجب مشاهده کردند که ۳ نفر برای اجارهی چند روزهی خانهی آنها درخواست دادند. این محصول اولیه چشماندازی از نیازهای مردم و بازار را به آنها نشان داد. آنها متوجه شدند که بسیاری از مردم ترجیح میدهند در خانهی شخص دیگری اقامت کنند تا اینکه اتاقی با مبلغ بیشتری در هتل اجاره کنند. همین موضوع به آنها کمک کرد تا بتوانند استارتاپ خود به نام AirbedAndBreakfast را راهاندازی کنند.
مراحل ساخت یک MVP
هیچکس دوست ندارد زمان و پول خود را صرف ساختن محصولی کند که کسی حاضر نباشد آن را خریداری کند. نظرسنجی از دیگران یکی از راهحلهای این مشکل است؛ اما از آنجایی که تفاوت زیادی بین حرف زدن و عمل کردن وجود دارد، این راه نمیتواند بازخورد مناسبی به سازندگان محصول بدهد. بنابراین ساختن یک MVP میتواند کمک زیادی در این زمینه به شما ارائه دهد. اما برای ساخت یک MVP چه نکاتی را باید در نظر بگیریم؟
قدم اول: هدف و مخاطبان خود را تعریف کنید
اولین قدم برای ساخت یک MVP این است که طرح یا ایدهی کسبوکار خود را بهطور کامل تعریف کنید. خود را جای مشتری بگذارید و از خودتان ۲ سؤال پرسید: چرا من به این محصول احتیاج دارم؟ این محصول چگونه به من کمک میکند؟ پاسخ دادن به این ۲ پرسش، نیازهای مشتری و هدف از ساختن محصول را برای شما مشخص خواهد کرد.
قدم دوم: رقبای خود را بشناسید
اگر در حال حاضر محصولاتی مشابه با محصول یا خدمات شما در بازار وجود دارد، باید آنها را به خوبی تحلیل کنید. گاهی اوقات کارآفرینان به دلیل ایمانی که به خاص بودن ایدهی خود دارند، فراموش میکنند که باید ابتدا بازار رقابت را بررسی کنند. ابزارهای مختلف زیادی وجود دارند که میتوانید به وسیلهی آنها ترافیک سایت رقبای خود را بررسی کنید.
قدم سوم: مسیر حرکت مشتریها را تعیین کنید
بررسی یوزرفلو یا مسیر حرکت مشتریها در وبسایت، این امکان را به شما میدهد که بدانید کدام قسمتهای وبسایت خود را باید تقویت کنید. بهعنوان مثال، وبسایت Zappos یک فروشگاه معروف آنلاین کفش است که اولین فعالیت خودش را با یک MVP آغاز کرد. هدف از راهاندازی این وبسایت این بود که مشتریها بتوانند کفشهای خود را بهصورت آنلاین خریداری کنند. بنابراین آنها باید بر مواردی مانند: پیدا کردن کفش مناسب، خریدن کفش، مدیریت سفارشها و تحویل دادن سفارشها تمرکز میکردند. امروزه ابزارهای زیادی وجود دارند که برای تشخیص یوزرفلو به شما کمک میکنند.
قدم چهارم: لیستی از امکانات ضروری تهیه کنید
بعد از اینکه مسیر حرکت مشتری را تعیین کردید، باید لیستی از امکانات ضروری هر بخش تهیه کنید. معمولا هر بخش از یک سری امکانات اصلی و فرعی تشکیل شده است. آنها را به صورت یک لیست مشخص کنید. امکاناتی را که دارای بیشترین ضرورت هستند،در بالای لیست و موارد کماهمیتتر را در پایین لیست قرار دهید. درنهایت با توجه به اولویت ویژگیها برای ساختن آنها اقدام کنید. فراموش نکنید که باید به همهی موارد لیست خود رسیدگی کنید.
قدم پنجم: بسازید، امتحان کنید و یاد بگیرید
بعد از مشخص شدن طرح اولیه و ساخته شدن محصول، نوبت به امتحان کردن آن میرسد. این بخش به دو مرحلهی آلفا و بتا تقسیم میشود. در بخش آلفا مهندسان کیفیتسنجی محصول را امتحان و مشکلات آن را مطرح میکنند. بعد از رفع مشکلات و در بخش بتا، محصول در اختیار کاربران قرار میگیرد و بازخوردهای آنها طی ۱ یا ۲ هفته بررسی میشود. درنهایت مشکلات مطرحشده برطرف میشوند و محصول ارائه میشود. مراحل امتحان کردن و یاد گرفتن میتوانند بعد از عرضهی محصول، چندین بار تکرار شوند.
چگونه یک MVP بسازیم؟
۱- ساختن ویدئو
یک ویدئو میتواند چندین هزار کلمه را در مدت زمان خیلی کمی به مخاطب منتقل کند. کافی است پیغام خود را دقیقا مشخص کنید و آن را در قالب یک ویدئو درست کنید. بهتر است که ساخت ویدئو به افراد حرفهای سپرده شود؛ اما اگر بودجهی کافی ندارید، خودتان هم میتوانید این کار را انجام دهید.
۲- ساختن صفحهی فرود
صفحهی فرود، محلی است که کاربران بعد از کلیک کردن روی آگهی تبلیغاتی در یک وبسایت دیگر یا ایمیل خود، به آنجا هدایت میشوند. وظیفهی صفحهی فرود این است که ارزش پیشنهاد شما را به کاربر نشان دهد و او را برای عمل کردن ترغیب کند. صفحهی فرود هم یک ابزار تبلیغاتی و هم یک MVP است. این صفحه ارزش محصول شما، استدلال و حتی قیمت محصول شما را ارزیابی میکند.
۳- MVP جادگر آز
zappos
این روش زمانی انجام میشود که شما آیتمی مشابه محصول واقعی خود به معرض نمایش بگذارید؛ اما تولید محصول را بعد از ایجاد تقاضا انجام دهید. همانطور که پیشتر گفتیم، وبسایت فروش آنلاین کفش Zappos نیز از همین روش برای ساختن MVP خود استفاده کرد. مؤسس این شرکت در مرحلهی اول راهاندازی فروشگاه آنلاین خود از یک انبار برای ذخیره کردن کفشهای خود استفاده نکرد. او به فروشگاههای مختلف تولیدی کفش رفت و با هماهنگی آنها از محصولاتشان عکس گرفت و در وبسایت خود قرار داد. او بعد از گرفتن سفارش مشتریها، به همان فروشگاهها مراجعه میکرد، کفشها را میخرید، سپس بستهبندی میکرد و برای مشتریها میفرستاد. این تجربه، دید خوبی از بازار خرید آنلاین کفش به مؤسس این شرکت ارائه داد و توانست از این طریق فرضیات خود را امکانسنجی کند.
۴- MVP کارپرداز
food on table
بهجای ارائهی یک محصول میتوانید با سرویسهای دستی شروع کنید. این سرویس باید دقیقا شامل مراحلی باشد که مردم برای استفاده از محصول شما باید طی کنند. بهعنوان مثال Food on table وبسایتی است که به صورت هفتگی لیستی از دستور تهیه غذا و مواد غذایی که در فروشگاههای اطراف شما به حراج گذاشته شدهاند، برایتان ارسال میکند. همانطور که میدانید ایجاد هماهنگی میان دستور تهیه غذا و فروشگاههای مواد غذایی کار سختی است. بنیانگذاران این وبسایت نیز از ابتدا برای همهچیز برنامهریزی نکردند. این دو بنیانگذار ابتدا با صاحب چند فروشگاه صحبت کردند و مشتریهای علاقهمند را پیدا کردند. آنها هر هفته به فروشگاه سر میزدند و یک دستور تهیه غذا را که مواد اولیهی آن حراج شده بود، از فروشگاه دریافت میکردند و برای کاربران به صورت ایمیل ارسال میکردند. آنها هر هفته از کاربران خود بازخورد میگرفتند و متوجه میشدند که چه کارهایی برای پیشرفت وبسایت خود باید انجام دهند. آنها به مرور زمان مشتریهای خودشان را افزایش دادند تا جایی که مجبور شدند برای فرآیندهای خود برنامهنویسی کنند. و درنهایت توانستند کسبوکار خو را بهطور گسترده در سراسر کشور پخش کنند.
مزایای ایجاد MVP چیست؟
۱– بازگشت سرمایه یا ROI بالا، با ریسک پایین
این مورد بدین معناست که در سریعترین زمان ممکن و با کمترین ریسک، حداکثر ارزش ممکن را در محصولی ایجاد میکنید. بهعبارتدیگر، بهتر است قبل از اینکه محصول نهایی را به مشتری ارائه دهیم، نیازهای مشتری را شناسایی کنیم و محصول را مطابق با نیازهای او بسازیم.
قبل از اینکه ۱۰ امکان و ویژگی جدید در محصول خود قرار دهید، نظرات و نیازهای مشتریِ خود را درمورد محصول جویا شوید، چراکه ممکن است مشتریان ۱ یا ۲ مورد از ویژگیهای مدنظر شما را بخواهند و به گنجاندن ۸ ویژگی دیگر در محصول، نیازی نباشد. با نساختن آنچه موردنیاز مشتری نیست، میتوانید در هزینه و زمان صرفهجویی کنید.
۲- کاهش زمان و هزینه توسعه محصول
ابتدا درمورد ایده خود تصمیم نهایی بگیرید و بعد بهسراغ توسعه محصول بروید. هرگز قبل از اطمینان از رفع نیازهای مشتری یا حل مشکل موجود، به تیمسازی و فروش و بازاریابی محصول نپردازید.
۳- درجریانگذاشتن سریع مشتریان
زمانی که اولین محصول خود را ساختید، آن را در معرض دید مشتریان قرار دهید تا هم مشتریانتان را زودتر بشناسید و هم نیازهای واقعیشان را. پس از این مرحله میتوانید محصولی بسازید که دقیقا مدنظر مشتری است. در این مرحله، بازخورد مشتری، برای تکمیل ساخت محصول نهایی کمک خوبی به شما میکند.
مزایای شناخت مشتری:
اخذ بازخورد سریعتر درمورد محصول یا خدمات خود؛
تشکیل سادهتر کمپینهای تبلیغاتی در فرایند فروش؛
شناخت راحتتر بازار هدف.
پیداکردن متقاضیان اولیه محصول
نسخه تکمیلنشده محصول خود را تنها در اختیار مشتریان خاص خود قرار دهید و نه هرکس. (استیو بلنک)
قبل از رونمایی از محصول، باید بدانید افرادی که در همان گام نخستِ عرضه، خواهان محصول شما هستند، چه کسانیاند. این افراد در واقع فارغ از اینکه محصول اولیهتان کمبودهایی دارد و هنوز نسخه نهایی آن محسوب نمیشود، اولین کسانی هستند که مشتاقانه بهدنبال حل مشکلشان از طریق محصول یا خدمات شما هستند. اگر بتوانید این متقاضیان اولیه را که همیشه هم وجود دارند، شناسایی کنید، تشکیل کمپینهای تبلیغاتی برای جذب افرادِ بیشتر، سادهتر خواهد بود، چراکه از طریق همین افراد میتوانید کموکاستیهای محصول خود را شناسایی و اصلاح کنید.
اشتباهات مصطلح درباره MVP:
۱. MVP همان پروتوتایپ است
برخی از دوستان MVP را با Prototype یکی در نظر می گیرند در حالیکه تفاوت های ذاتی دارند.Prototype یک نمونه اولیه ساخته شده از ایده شماست با این هدف که به افرادی که میخواهید عضو تیمتان کنید یا اگر مثلا پدر و مادر شما کنجکاو بودند که بچه ما دارد چکار می کند آن را نشان بدهید و بدون توضیح زیادی، طرف مقابل ایده ای از کاری که قرار است در آینده انجام دهید داشته باشد.
در مقابل، MVP نمونه ای از محصول است که همزان که تیم ایده را چکش کاری می کند، و بعد از اینکه پروتوتایپ ها را کنار گذاشتند شروع می کنند به ساختن. MVP آن نمونه ای از محصول است که عملکرد اصلی و به قول معروف، جانمایه ایده شما را در خود دارد و حداقل آن مورد، کار هم می کند. مخاطب MVP مشتریان احتمالی هستند تا آن جانمایه ایده را ببینند و بررسی کنند آیا در مسیر رقع «نیازی» که شما تشخیص داده اید دارند، قرار دارد؟ یا نه؟ و به شما فیدبک بدهند.
اضافه بر آن، به ویژه در نرم افزارها، Prototype بیشتر با استفاده در UI طراحی می شود ولی وقتی کار جدی تر شد، MVP ساخته می شود که فقط UI نیست بلکه Backend دارد. توسعه ی MVP برای مثال بر اساس SCRUM در Sprintهای هفتگی که خروجی قابل ارائه بدهند برنامه ریزی و انجام می شود و در پایان آن اسپرینت، آنچه ساخته شده به مشتری داده می شود تا تست کند و جهت بهتر شدند فیدبک بدهد.
۲. ظاهر MVP چندان مهم نیست
این یک جمله خطرناک است چرا که افراد را به سمت ساختن چیزی نازیبا هدایت می کند. واقعیت امر این است که اولین چیزی که مشتری احتمالی از محصول شما می بیند، ظاهر آن است و از آنجایی که ظاهر تاثیر روانی بسیار زیادی دارد، وقتی مشتری یک چیز زشت را ببیند، به صورت ناخوآگاه نسبت به آن جبهه می گیرد و حس خوبی پیدا نمی کند در نتیجه هر نظری هم که بدهد چندان مفید نخواهد بود.
۳. اولین MVP که ساخته شد بروید سراغ جذب سرمایه
ساختن MVP یک کار یکباره نیست. خیلی ها با درست کردن یک MVP مانند مشق شب، یا رفع بهانه های شتابدهنده ها یا سرمایه گذاران برخورد می کنند که هرچه سریعتر آن را از سر خود باز کنند و بروند سر اصل مطلب که جذب سرمایه باشد. که این اشتباه است. اولا MVP یک موجودیت در حال تکامل و تغییر مداوم است و با یکی دو نسخه تمام نمی شود و دوما اصل مطلب ساختن چیزی است که کشش بازار را اثبات کند که سرمایه گذار را توجیه کند.
۴. MVP نسخه کوچکتر محصول نهایی است
بعضی از برنامه نویسان در ساختن MVP فکر می کنند در مسابقات برنامه نویسی شرکت کرده اند و قرار است مهارت های شخصی آنان را در برنامه نویسی بسنجند. در نتیجه مدام به فکر بهینه کردن کدها و الگوریتم ها، و گشتن به دنبال بهترین زیرساخت ها یا چارچوب های نرم افزاری هستند. در حالیکه عقل حکم می کند تنها زمانی باید سراغ این تکنولوژی های برتر و فریمورک های پیشرفته تر و پرهزینه تر از لحاظ زمان و پول برویم که مطمئن باشیم تا حدودی که اصل داستان معتبر است و در مقیاس کوچک می توان کاری کرد.
۵. MVP یک نمونه محصول نصفه و نیمه است که با کمک مشتریان کامل می شود
وقتی به اطرافمان نگاه کنیم می بینیم که محصولات و خدمات متعددی فضای فکری مردم را در بر گرفته است و هر یک از این محصولات بر روی گرفتن سهم بیشتری از مشتری صدها تاکتیک و تکنیک ریز و درشت انجام می دهند. بنابراین، مشتریان احتمالی شما وقتی MVP شما را می بینند در زمینه فکری خود با صدها محصول کامل و زیبا و بی نقص موجود در بازار مقایسه می کنند در نتیجه به یک محصول نصفه و نیمه و پر از ایراد اهمیتی نمی دهند تا بخواهد آن را امتحان کند و به شما فیدبک بدهد. البته این جمله با تعاریف رایج در حوزه Lean تعارض دارد که دلیل این تعارض، انعکاس نادرست و ناقص نوشته ها و حرف های تئوری پردازان لین استارتاپ است. و باید دقت کنیم تنها زمانی مشتریان احتمالی ممکن است به یک MVP نصفه و نیمه و پر از ایراد عکس العمل نشان دهند و بخواهند آن را آزمایش کنند که نیازی که تشخیص داده شده است بسیار زیاد و گرفتاری مردم از نداشتن راه حل مناسب خیلی عمیق باشد. در این صورت، آن ها از امتحان کردن یک راه حل «واقعا نوآورانه» حتی اگر ایراداتی هم داشته باشد استقبال خواهند کرد.
۶. صفحه فرود، ویدیو یا پاورپوینت انواع MVP هستند
خیلی جاها و در خوشفکری هم مثالی از ویدیوی دراپ باکس و یا صفحه فرود سایت هایت های مشهور زده شده که قبل از اینکه محصولی ساخته بشه، در اختیار مردم قرار داده شده و مردم از آن استقبال کرده اند. این موارد MVP نیستند چرا که نمی توان آن را در اختیار مشتریان احتمالی قرار داد تا از آن استفاده کنند. این ها بیشتر، ابزارهایی برای جلب مشتریان و نظرسنجی محسوس یا غیرمحسوس برای بررسی اینکه آیا نیازی در بازار وجود دارد یا نه، می باشند. مثلا چند نفر دکمه خرید را کلیک کرده یا چندتا ایمیل جمع آوری شده یا مشتری ها از کدام صفحه به کدام بخش رفته اند. این موارد همانطور که در شماره ۵ گفته شد زمانی می توان MVP بحساب آورد که راه حل و یا ایده مانند دراپ باکس بسیار نوآورانه باشد وگرنه درباره کارهایی مانند فروشگاه اینترنتی یا اپ درخواست خودرو که مشتریان نمونه های خیلی خوب آن را در حال تجربه کردن هستند، نمی توانند نقش درستی در سنجش رفتار و عکس العمل مشتریان داشته باشند.
یک MVP درست، چگونه است؟
همانطور که اشاره شد، یک MVP قبل از هر چیزی به مشتریان احتمالی درستی نیاز دارد تا آن را امتحان کنند. این یعنی، هر کسی برای اینکه MVP شما را تست کند و نظر بدهد مناسب نیست. اقوام درجه یک و دوستان نزدیک را به کل فراموش کنید و دنبال مشتریانی بگردید که نیازی که شما دارید رفع می کنید را دارند و برای رفع آن دچار گرفتاری هستند. آن ها کسانی هستند که با روی باز و صادقانه به شما نظرات و احساس خود را از کار کردن با MVP می دهند چرا که امیدوارند بلکه محصول شما بتواند در آینده گرفتاریشان را حل کند یا نیازشان را رفع نماید.
با این رویکرد، اگر می خواهید بدانید که MVP برای یک خودروی برقی چیست و شامل چه چیزهایی می شود، باید به نیازی که پشت این محصول نهفته است دقت کنید. در واقع، نیاز اصلی: حمل و نقل راحت و کم هزینه بدون آلایندگی فسیلی است نه لزوما داشتن خودرو برقی. چرا که خودروهای بادی، خورشیدی و یا حتی دوچرخه هم می تواند این نیاز را رفع کند. بنابراین، اولین MVP شما، یک اتوموبیل بنزینی نیست که یک موتور برقی را روی آن نصب کرده باشید و یک چرخش پنچر باشد و شیشه هایش شکسته باشند. بلکه MVP اول شما می تواند یک دوچرخه باشد که در بهترین حالت یک موتور برقی روی آن نصب شده و گاهی می توان بجای پدال زدن، از موتور استفاده کرد.
.
سرفصل مقاله های رایگان آموزش مدیریت کسب و کار آکادمی راد
راه های ارتباطی با آکادمی راد در شبکه های اجتماعی
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.