چهار بعد اصلی یک کارآفرین و تیم کارآفرین باید درست انتخاب کنید. در این حوزه شما برای طراحی کسبوکار چهار مولفه را حتما باید مشخص کنید.مثالهای زیادی برای اثبات این مطلب وجود دارد. در حوزه خودروهای برقی کسی با سرمایهگذاری یک میلیارد دلار نتوانست، بازاری که تسلا با یک استراتژی دیگر آمد و گرفت به دست بیاورد و تمام سرمایه گذاری به سادگی روی هوا رفت، به خاطر اینکه توجه لازم به یکی از مولفههایی که در رابطه با آن صحبت میکنیم نداشت.
زمان تخمین زده شده مطالعه: ۱۰ دقیقه
فهرست این مقاله آموزشی
- ۱ چهار بعد اصلی یک کارآفرین
- ۲ فرق میان استارت آپ ها و کمپانی ها چیست؟
- ۳ مدیریت استراتژیک کارآفرینی چهار بعد اصلی یک کارآفرین
- ۴ قطب نمای استراتژی های کارآفرینی
- ۵ آشنایی با چهار بعد اصلی یک کارآفرین
- ۶ ۱ – ایجاد یک زیر ساخت جدید
- ۷ ۲ – رقابت مستقیم با کمپانی های موجود
- ۸ ۳ – استراتژی خلق ارزش
- ۹ ۴ – استراتژی معماری یک کسبوکار
- ۱۰ گونههای استراتژی کارآفرینی
- ۱۱ الگوهای هماهنگی استراتژی کارآفرینی
چهار بعد اصلی یک کارآفرین
شما در حوزهای که وقتی میخواهید یک کسبوکار به عنوان یک کارآفرین طراحی کنید حداقل باید به چهار مولفه توجه کنید و انتخاب کنید. مهم ترین کلمه برای یک کارآفرین تکرار خواهم کرد، انتخاب است. شما همش باید انتخاب کنید و این انتخاب است که مسیر کسبوکار را میسازد.
۱. مشتریهای شما چه کسانی هستند؟
۲. نیازشان چیست؟
۳. چه چیزی را قرار است به مخاطبین خود ارائه دهید؟
۴. و ارزشی که قرار است برایشان خلق کنید به چه صورت است؟
و در واقع مارکتتان مشخص میکنید. تکنولوژی که به کار میبرید از چه نوع تکنولوژی است؟ چه اتفاق آن هدف را برای شما محقق میکند؟ هویتتان چیست در حوزه هویت، فرهنگ و اساساً امکاناتتان چیست؟ بنیه مالیتان چقدر است؟ برندی که میخواهید بسازید با چه ماهیتی است؟ و اینکه شناخت دقیق از رقبایتان داشته باشید، بازار را بررسی کرده باشید و بدانید چه کسانی حضور دارند و با چه استراتژیهایی دارند.
این چهار مولفه مشتری، تکنولوژی، و هویت سازمانی و رقبا، چهار بعد اصلی است که شما باید در موردشان به عنوان یک کارآفرین تصمیمگیری کنید.
فرق میان استارت آپ ها و کمپانی ها چیست؟
بین کمپانیها و کلمه کارآفرینی با استارت آپ در فضای دنیا و جامعه ما با هم عجین شده است، یک فرق اساسی وجود دارد در این که کمپانیها وقتی میخواهند یک کسبوکار راه بیندازند با استارتاپها به این صورت است که :
کمپانیها معمولاً دیتا دارند، داده های تاریخی یا دیتای قبلی دارند. از بازاری که میخواهند واردش شوند برداشت دارند. اما استارت آپها معمولا بدون دیتا هستند، یک تیم جوان، با انگیزه یا خبره انجام میدهد. این دو نقاط مثبت و منفی خودشان را دارند. کمپانیها به خاطر داده های قبلی با ترس وارد میشوند، ممکن است دچار ترس یا خطای هالهای شوند و نتوانند فرصتهایی که در بازار وجود دارد را ببینند، اما استارتاپها به دلیل عدم داشتن دیتاهای قبلی و نوع نگرشی که معمولاً کسبوکارها، کمپانیها تلاش میکنند بر پایه دیتا تصمیم بگیرند، آنها بیشتر سعی میکنند حدس بزنند و راجع به رفتار بازار خلاقیت داشته باشند.
مدیریت استراتژیک کارآفرینی چهار بعد اصلی یک کارآفرین
دو حوزه مدیریت استراتژیک و کارآفرینی، مستقل از یکدیگر رشد زیادی داشتهاند. تأکید در هر دو حوزه بر چگونگی تطبیق سازمان با تغییرات محیطی و استفاده از فرصتها برای افزایش میزان سودآوری است. در سالهای اخیر بسیاری از صاحبنظران به ادغام و یکپارچهسازی مباحث استراتژیک با تفکر کارآفرینی پرداختهاند. آنها معتقدند که کارآفرینی و مدیریت استراتژیک جداییناپذیرند و شناخت یکی بدون آگاهی و شناخت از دیگری دشوار به نظر میرسد. چهار بعد اصلی یک کارآفرین
رویکرد استراتژیک به کارآفرینی باعث میشود تعادل بین فرصتآفرینی و مزیت آفرینی با تمرکز بر نوآوری حفظ شود. مفهوم کارآفرینی استراتژیک مجموعه فعالیتهایی را شامل میشود که شرکت باهدف بهرهبرداری از ابداعات و تشویق خلاقیت و نوآوری انجام میدهد. از سویی دیگر به نظر میرسد نگرش استراتژیک در کارآفرینی یک منطق مدیریتی است که مستلزم هماهنگی استراتژیک میان کارآفرینی و فعالیتهایی است که با امور استراتژیک یا هدفهای سازمانی رابطه تنگاتنگ دارند.
قطب نمای استراتژی های کارآفرینی
این هم فرصتی است که معمولاً کلمه کارآفرینی با استارتآپها عجین است به خاطر این است که استارتآپها تلاش میکنند با نوآوری وارد یک بازاری شوند که معمولاً کمپانیها نمیبینند یا شرایط و زیرساختهای ورود به بازار را برای این حوزه ندارند. ما بر پایه این موضوع چهار موضوعی که باید در مورد آن تصمیمگیری کنیم را با دوستان به اشتراک میگذاریم و آن هم قطب نمای استراتژی کارآفرینی است.
آشنایی با چهار بعد اصلی یک کارآفرین
قطب نمای استراتژی کارآفرینی چهار بعد دارد که از دو منظر سعی میکند فضای کسبوکار را تقسیم کند. این حوزه چهار قسمت پیدا میکند و این چهار قسمت چهار استراتژی مختلف را در هم دارد. در واقع با دو سوال این اتفاق شروع میشود، اینکه ما میخواهیم در فضای کسبوکار رقابت کنیم یا همکاری کنیم و اینکه میخواهیم دژی از تکنولوژی و زیرساخت را خودمان ایجاد کنیم یا میخواهیم در یک فضای وضع موجودی که کسبوکارهای دیگر موجود دارند، اصطلاح ترجمه فارسیش چیزی به نام طوفان در تپه هست، اینکه شما بیایید در فضای موجودی که وجود دارد مثل یک طوفان عمل کنید و روی آن فضا تاثیر بگذارید.
پس دو سوال وجود دارد، یکی اینکه رقابت کنیم یا همکاری کنیم و اینکه بسازیم و یا از وضع موجود استفاده کنیم و زیرساختهای موجود، ترکیباً چهار بعد اصلی یک کارآفرین را به ما میدهد.
۱ – ایجاد یک زیر ساخت جدید
اولین استراتژی آنهایی که میخواهند زیرساختهای جدید را ایجاد کنند و از طریق همکاری میشود، اسم این استراتژی را استراتژی Intellectual Property یا داراییهای معنوی بگذاریم. این استراتژی معمولا بر روی نوآوری تمرکز میکند و پیدا کردن راهی برای خلق ارزش در بازارهای فعلی و تمرکز کردن روی ساخت نوآوری است. معمولاً این استراتژی یک کارخانه ایده است که سعی میکند Patent ایجاد کند، نوآوریهایی را ثبت کند و در اختیار کمپانیهای بزرگتر بگذارد.
مثلاً چند روز قبل یکی از استارتاپها در یکی از شهرستانهای ایران دیدم که یک موتور را با آب راه انداخته و مثالهایی از این دست، تلاش میکنند یک فناوری را میسازند، حق ثبت و مالکیت را برای خودشان میگیرند و در اختیار کمپانیهای بزرگ میگذارند. مثالهای خیلی زیادی دارد، مثال خارجی بخواهم بزنم شاید شما هر ضبط صوتی که دیده باشید که کنارش یک کلمه ای به نام Dolby دیده باشید.
این یک اختراع ثبت شده است که ۵۰ سال پیش توسط آقای Dolby ثبت شده است و تمام کمپانیهایی که بخواهد از این زیرساخت استفاده کنند مجبور هستند به ایشان حق ثبت بدهند. پس این اتفاقی است که یک کمپانی با تمرکز برای ساخت تکنولوژی نوآورانه، یک ریزساختی ساخته و مالکیتش حق این Patentها است. این استراتژی باید اینگونه انتخاب کنید که اگر میخواهید در این حوزه کار کنید باید تمرکز کنید بر نوآوری و خلق ارزش برای کسبوکارهای موجود باشد.
۲ – رقابت مستقیم با کمپانی های موجود
در تضاد این موضوع اگر بخواهیم رقابت کنیم و از آن سمت از وضع موجود استفاده کنیم، استراتژیای به نام Destruction یا وقفه و شکستن بخواهیم معنی کنیم. در این استراتژی شما سعی میکنید وارد رقابت مستقیم با کمپانیهای موجود شوید و از طریق سوپرایز کردن آنها و خلق ارزش برای مشتری، گوی سهم بازار آنها را کاهش دهید که شما نیاز به یک تیم با استعداد نیاز دارید که تشنه کار، تشنه تغییر و تشنه هر رویارویی با هر اتفاقی باشند.
این استراتژی نیازمند سرعت است. یعنی تیمی که هست باید از هیچ تغییر و رویارویی با هر تغییری که در بازار اتفاق میافتد و خودشان بعضی وقتها مصوبش هستند و استراتژیهایی که کمپانیهای بزرگ در مقابلشان انجام میدهند آمادگیاش را داشته باشد، انگیزهاش را داشته باشد، تشنه باشد، تشنه پول و جاه طلبی که بتواند این فضا را مدیریت کند. چون این فضا بسیار فضای پر چالشی است، شما وارد یک بازاری شدید که هر روز دارد از سمت کمپانیهای بزرگتر وارد چالشی می شویدکه سعی میکنند شما را حذف کنند. یک جمله معروف است که میگوید در دنیای امروز سریع قوی را میخورد. این سرعت شما هست که میتواند تعیین کننده این استراتژی باشد.
مثالی که هست، یک استارتاپ خارجی وجود داردکاری که میکند این است که به جای اینکه لباس توسط برندهای دنیا به فروش برسد، این استارتاپ تلاش میکند لباس را اجاره دهد. وقتی اجاره میدهد سهم مارکت بسیاری از آن کمپانیها و برندهایی که در فشن دارند لباس تولید میکنند را کاهش میدهد و یک لباس را به ۱۰ نفر میدهد.( مثل لباس عروس) مصرف کننده بابت دریافت این موضوع خوشحال است و سهم بازار آنها را به شدت دارد دستکاری میکند و سهم جدیدی در بازار برای خودش ایجاد میکند در حالی که هیچ خلاقیتی در این حوزه وجود ندارد و دارد بر وضع موجود کار میکند.
۳ – استراتژی خلق ارزش
اگر برگردیم به همان دو سوال مهم قطب نمای کارآفرینی، رقابت کنیم یا همکاری کنیم و اینکه بسازیم و یا از وضع موجود استفاده کنیم و در قسمت بخواهیم همکاری کنیم و بر زیرساختهای موجود کار کنیم، این استراتژی کارآفرینی به نام استراتژی خلق ارزش تعریف می کنیم. در این استراتژی معمولاً سعی میکنیم برای بازی نقشآفرینی موجود بازار تلاش کنیم که اینها در مسیری که دارند برای مشتریهایشان خلق ارزش میکنند، ما یک قسمتی از کار را بگیریم و به اینها کمک کنیم.
به طور مثال آنلاین کردن یک سوپر مارکت و تولیدکنندگان و کسانی که دارند این کار را انجام میدهند. استارتاپهای که در این حوزه Market Place درست میکند و بازار معاملاتی درست میکنند که خریدارها از تامین کنندهها جنس تهیه کنند، در واقع آنها دارند با سود بیشتر تولید کنندگان و تامین کنندگان دیگر همکاری میکنند و خودشان هیچ ذینفع مستقیم نیستند و بیزینسهای آنها را بزرگ میکند و یک حاشیه سودی را برای خودشان بر میدارند. این هم استراتژی خلق ارزش می کنند . بسیاری از استارتآپهایی که امروز در ایران فعالیت میکنند را ببینید، معمولا دارند از این استراتژی استفاده میکنند برای استراتژی اصلی کسبوکارشان است.
۴ – استراتژی معماری یک کسبوکار
استراتژی کارآفرینی آخر که شاید چالشیترین استراتژی باشد، استراتژی معماری یک کسبوکار است. استراتژی معمار استراتژی است که خلق ارزش و بازار را با همدیگر به عهده میگیرد و زیرساختها را خودش آماده میکند، بازارهای خودش را میسازد و در این مسیر تمام چالشهای پیش رویش را میگیرد.
معمولا از طریق یک زیرساخت کامل کسبوکار اتفاق میافتد. زیرساختی که هم نوآوری دارد، هم بازار دارد و معمولاً توسط سرمایهگذاریهای زیادی اتفاق خواهد افتاد.
گونههای استراتژی کارآفرینی
در هر رشته و موضوع علمی اغلب دیدگاهها، تئوریها و الگوهای متنوع، تکاملی و رقیب وجود دارند که مبنا و پایههای اساسی آن رشته را تعیین میکنند. مدیریت استراتژیک کارآفرینی فرآیندی است که سازمان میخواهد بهوسیله آن بین سرمایه انسانی، اجتماعی و هوشی کارآفرین با نیازهای استراتژیک سازمان ارتباط برقرار کند، در آن صورت استراتژی کارآفرینی و به تبع آن شکلگیری کارآفرینی سازمانی به عنوان یکی از انواع کارآفرینی که جزئی از سازمان است، نقشه راهی میشود که رهبران سازمان برای حفظ این رابطه از آن استفاده میکنند.
الگوهای هماهنگی استراتژی کارآفرینی
موضوع هماهنگی یکی از اهداف مهم مدیریت استراتژیک و بهعنوان عامل ایجاد همافزایی در سطوح مختلف سازمان مطرح است. آنچه مدیران همهی سازمانها در آن اشتراک دارند، تلاش برای شکلدهی مجموعهای هماهنگ است که بتواند اهداف گوناگون را محقق سازد. هماهنگی که بتواند در سطوح مختلف سازمان ازجمله زیرسیستمها و ارتباط با سیستمهایی که محیط سازمان را تشکیل میدهند بهطور موفق آمیزی برقرار شود و جوابگو باشد.
جهت هماهنگی و انسجام بین استراتژی کارآفرینی و سایر عناصر سازمانی و فردی، لازم است تا الگویی را بهعنوان محور قرار داد. در معرفی چند الگو برای این منظور میتوان به الگوی بخردانه (عقلایی، سلسله مراتبی) که با نگرش عقلایی ـ منطقی و متکی بر استراتژی سازمان طراحیشدهاند اشاره کرد، الگویی که به علت سهولت و سادگی و با اتکا به منطقی روشن مورد استفاده قرار میگیرند.
الگوی فزاینده (طبیعی، دایرهای) الگوی دیگری است که در فرآیند تدوین استراتژی کارآفرینی، به نقش عوامل سیاسی و نهادی درون و بیرون سازمان بیشتر از محاسبات و عوامل کمی و فنی، توجه نشان میدهد. الگوی یکپارچه (ترکیبی، همهجانبه) الگوی دیگری است که به طراحان استراتژی این امکان را میدهد تا ضمن بهرهمندی از مزایای هر دو الگوی بخردانه و فزاینده، با ملاک قرار دادن معیارهای محوری، اولویتهای کلی سیستم را تعیین کرده و در استراتژی بگنجاند، بهطوریکه کلیهی گروههای ذینفع مطابق مبانی و اصول موردنظر، هدایت و مدیریت شوند.
.
سرفصل مقاله های رایگان آموزش مدیریت کسب و کار آکادمی راد
راه های ارتباطی با آکادمی راد در شبکه های اجتماعی
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.